Web Analytics Made Easy - Statcounter

 عصر ایران - ناصرالدین شاه قاجار، پادشاهی بود که وقایع روزانه را می نوشت و از جمله روایت وی از سیرده بدر سال 1266 خورشیدی بسیار خواندنی است. او در این نوشته، به شادی و رقص و آواز مردم در روز سیزده فروردین اشاره می کند؛ به خبر ترور امپراتور روس با تپانچه (طپانچه) می پردازد و آن را خبری عجیب می خواند غافل از آن که 9 سال و یک ماه بعد، خودش با تپانچه ترور و کشته خواهد شد و سر آخر از دو دختری می گوید که مادرشان برای شاه آورده بود و او آنها را به مخبرالدوله می بخشد و سبب شوخی و خنده می شود ولی زن مخبر الدوله ماجرا را جدی می گیرد و عصبانی می شود و شب، او را به خانه راه نمی دهد!

این متن تاریخی را بخوانید:

روز شنبه ۱۳ عید هشتم رجب[۱۳۰۴ / ۱۳ فروردین ۱۲۶۶]

امروز سیزدهم عید است، هوای آفتاب بسیار خوب گرم صحیحی بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

فصل بهار و موقع همه چیز است. هیچ سال هم سیزده عید را به این خوبی ندیده بودیم، که مردم به این ذوق و شوق به گردش بروند و عیش کنند.

صبح علی الرسم سوار شده، رفتیم دوشان تپه. ناهار را پیش در عمارت کوه دوشان تپه گرم حاضر کرده بودند. عزیز السلطان را هم پیش فرستاده بودیم رفته بود آنجا.

جمعیت در خیابان دوشان تپه و راه دولاب که به سمت دوشان تپه می رفتند، به اندازه ای بود که مافوق نداشت. ده پانزده هزار نفر جمعیت که متصل دُم ریز می رفتند.
یک راست آمدیم بالا، عزیز السلطان را دیدم بازی می کرد، اما گرما زده شده بود. هوا خیلی گرم بود. بعد با دوربین شهر و اطراف شهر و همه جا را تماشا کردیم. توی باغ و اطراف شهر معرکه بود. از جمعیت و مردم هم متصل دسته به دسته می آمدند.
یک دسته آمدند، ساز داشتند و رقاص جلوی آنها می رقصید و دست می زدند و می آمدند، یک دسته دیگر دُهل و سرنا داشتند، همین طور از شهر که بیرون آمدند ،می زدند، تا وارد شدند. ولی خیلی خوب می زدند.

این همه جمعیت که می آمد و می رفت ،سرِ استخر هیچ معلوم نبود که آدمی آنجا باشد. بعد از تماشا ناهار خوردیم ، دوباره تماشا کردیم...  باز با دوربین این طرف آن طرف را دیدیم. بعد دیدم خواب دارم، رختخوابی انداختند، خوابیدیم... .

سه ساعت به غروب مانده از خواب برخاسته، دوباره اطراف را با دوربین نگاهی کرده، تماشایی کرده، نمازی خوانده، چای و عصرانه خورده، برخاسته، از در که بیرون آمدیم ،دیدم پشت سرم صدایی شد، پایی سُر خورد، نگاه کردم، دیدم علاءالدوله است، پایش روی شنها در رفته، زمین خورده، تمام پوست صورتش رفته است و خون زیادی از روی او می آید، و همین طور دارد با ما می آید، گفتم این طور خوب نیست، شاید مردم تصور می کنند، ما تورا کتک زده ایم .جلوی ما برو و روی خودت را بشوی. علاء الدوله یواش رفت زیر کوه و خودش را شست.دیگر از او هم خبر نداریم.
خلاصه ما هم پایین آمده، سوار کالسکه شده ، راندیم برای باغ مخبرالدوله.


جمعیت توی صحرا پُر بود و در شُرف مراجعت کردن به شهر بودند.صحرا هم تمام سبز و خرم و خیلی باصفا بود.
راندیم درب بالای باغ مخبرالدوله. کالسکه ایستاد، پیاده شدیم. مخبرالدوله ، نیرالملک، مخبر الملک، ناظم مدرسه ، میرزا علی خان، میرزا جعفرخان درب در ایستاده بودند، وارد باغ شدیم ، باغ خیلی با صفا بود. شیرینی زیادی، تدارک مفصلی، از پیشکش و همه چیز مخبرالدوله حاضر کرده بود. و حال آن که امروز صبح او را خبر کرده بودیم و گفته بودیم، بیش از یک قلیان در آنجا توقف نخواهیم کرد، خیلی تدارک کرده بود.

با مخبرالدوله مشغول صحبت شدیم. مخبرالملک تلگرافی آورد به دست ما داد، عرض کرد روزنامه قصر و پوبلیک نیوز است .هر دو خبر عجیب بود، در پوبلیک نیوز نوشته بود که امپراطور روس را طپانچه زدند، در روز نامه قصر هم نوشته بودند که حسام الملک به جوانمیر خان حمله برده است، توپ بسته است. تفنگ زیادی انداخته، جمعیتی از طرفین مجروح و زخم دار شده ، بالاخره جوانمیر زخم دار، خودش و کسانش را تمام اسیر و گرفته اند و قلعه او راهم تصرف کرده اند.

هر دو خبر عجیبی بود. قدری توی باغ گردش کردیم و پیاده آمدیم باغ لاله زار. از آنجا که آمدیم، دیدیم جمعیت زن و مرد معرکه است. زن و مرد و طلاب و سید، پسرهای آقا سید محسن، همه کس بود. قدری که رفتیم زنها دور ما را گرفتند، زن زیادی همه خوشگل و خوب دور ما بودند. ما هم با آنها بنا کردیم به صحبت کردن. همین طور با زنها صحبت کنان آمدیم، مردم همه بشاش و خوش دل و خوب بودند. به آخر باغ که رسیدیم، یک زن بلندی دو نفر دخترهای خودش را دست گرفته بود آورد جلو پیشکش کرد. مخبرالدوله عقب ما بود، گفتیم این دو دختر را ما به مخبرالدوله بخشیدیم. خنده شد.

این خبر به زن مخبرالدوله رسیده بود. شب مخبرالدوله را توی خانه راه نداده بود. شام نداده بود بخورد. هرچه مخبرالدوله قسم می خورده است: والله بالله این طور نیست، می گفته است خیر، تو در لاله زار زن گرفته ای.
خلاصه از باغ لاله زار بیرون آمده ،سوار کالسکه شده، از در اندرون وارد شدیم.

منبع : آرشیو اسناد سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران ، روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه

منبع: عصر ایران

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۴۳۹۳۴۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

این گزارشگر تا آخر عمر گاف نداد!

مسعود اسکویی در طول این سال‌ها که در رادیو و تلویزیون گزارشگر و گوینده اخبار بوده است، می‌گفت که تاکنون هیچ گافی نداده‌ است، راست هم می‌گفت چراکه او گزارشگری را در کنار زنده‌یاد بهمنش آموخته بود و در خاطراتش همواره از زنده‌یاد عطاءالله بهمنش یاد می‌کرد.

به گزارش ایسنا، مسعود اسکویی صبح امروز ـ چهارشنبه ـ ۱۲ اردیبهشت ماه از دنیا رفت؛ گوینده پیشکسوتی که هر بار با او تماس می‌گرفتیم با رویی گشوده و صبوری به گفت‌وگو می‌پرداخت و پاسخگوی سوالاتمان در حوزه رادیو می‌شد.  

در گزارش زیر گفت‌وگوی قدیمی با مسعود اسکویی را که از سال‌ها پیش داشتیم، مرور می‌کنیم. در این گفت‌وگو او از ۴۶ سال تجربه گویندگی گفته است.

مسعود اسکویی، گزارشگر پیشکسوت به گفته‌ی خودش از سال ۴۵ استخدام تلویزیون شد و به عنوان گوینده‌ی خبرهای سیاسی در تلویزیون حضور داشت.

سال‌ها به عنوان گوینده‌ی خبر سیاسی کار می‌کرد و چون هنوز بخش ورزشی از بخش سیاسی جدا نشده بود، اخبار ورزشی را نیز در همان جا می‌خواند. زمانی که بخش ورزشی از بخش سیاسی جدا شد، به بخش ورزشی خبر آمد و گوینده‌ی ثابت خبر ورزشی تلویزیون در ساعات ۱۹ و ۲۱ شد.

مسعود اسکویی، گزارشگر پیشکسوت رادیو و تلویزیون پس از گویندگی اخبار با گزارش‌های ورزشی آشنا شد و شروع به گزارش‌ کردن در کنار عطاء‌الله بهمنش، گزارشگر پیشکسوت کرد.

خاطره جالب از گزارشگری اسکویی در تلویزیون

مسعود اسکویی روایت می‌کرد: یادش بخیر یک استادی داشتیم آقای پیمان که همیشه می‌گفت هر مطلبی که می‌خواهید چه در رادیو و چه در تلویزیون ارائه دهید، حتما یک بار قبلش بخوانید. اشکال هم ندارد از پشت دوربین، بیننده نگاه کند؛ به هر حال یک خبر تازه در وسط برنامه به دستتان رسیده است.

می‌گفت، تلویزیون اوایل، ساعت شش تا هشت دو ساعت برنامه داشت که یک ربع آن خبر بود. از سریال و فیلم هم خبری نبود. یک روز وقتی خبرهایمان تمام شد در پایان خبری را به من دادند که نوشته بود «توجه بفرمایید امروز در ایتالیا جوانی با اتومبیل تصادف کرد و یک ... قطع شد» با توجه به اینکه قبلا این خبر را نخوانده بودم، شروع کردم این خبر را برای بینندگان بخوانم و در فکر خودم گفتم باید پایش باشد که قطع شده است؛ در حالی که زمانی که جمله‌ی بعد را خواندم این بود که پلیس پس از پنج ساعت جستجو «گوش» اش را پیدا کرده است!

به خنده می‌گوید: بالا خواندیم پا و پایین خواندیم «گوش» حالا جواب بیننده را چه می‌خواهیم بدهیم!؟

اولین گزارشگر تنیس و سوارکاری در ایران هستم

اسکویی اولین گزارشگر تنیس و سوارکاری در ایران بود. اتومبیل‌رانی، مسابقات ورزشی مثل فوتبال و فوتسال نیز از جمله ورزش‌هایی بود که گزارش می‌کرد.

خاطراتش را چنین یادآور می‌شد: «در آن زمان چون ۱۵ نفر بیشتر نبودیم، در گروه ورزش تلویزیون اکثر برنامه‌ها را گزارش می‌کردیم. فوتبال هم گزارش می‌کردم و ضمن اینکه گزارش می‌کردم اخبار هم می‌خواندم. تا اینکه پس از انقلاب سال ۱۳۶۸ من را به رادیو آوردند. خیلی سخت بود ولی خوب به رادیو آمدم.

این پیشکسوت رادیو می‌گوید: ضمن اینکه برنامه‌ها را در رادیو اجرا می‌کردم، مسابقات را نیز گزارش می‌کردم؛ البته بیشتر مسابقات والیبال و تنیس را گزارش می‌کردم و به همراه تیم‌ها به کشورهای دیگر می‌رفتم. در تهران هم مسابقات مختلفی بود که می‌رفتم و گزارش می‌کردم.»

فوتبال ایران و استرالیا خیلی برایمان هیجان داشت

اسکویی درباره‌ی جذاب‌ترین گزارشی که تاکنون از او به یادگار مانده است، صحبت کرده و گفته بود: البته تمام مسابقاتی که گزارش می‌کنیم برای ما جذاب است؛ اما خاطرم هست زمانی که مسابقات والیبال جام ملت‌های آسیا در کشورمان بود که تیم‌های خارجی هم آمده بودند، بسیار برایم جذاب بود. به ویژه اینکه قهرمان جام ملت‌های آسیا شدیم.

او همچنین بازی فوتبال ایران و استرالیا را جزو جذاب‌ترین گزارش‌های کاری‌اش خواند و گفت: در این بازی من، مجری و گوینده‌ی برنامه بودم؛ یعنی گزارشگر نبودم اما بسیار هیجان داشت و خیلی اثرگذار بر روی کارمان بود.

به کار گویندگی بسیار عشق می‌ورزیدم

اسکویی همچنین با اشاره به اینکه زمانی که به تلویزیون وارد شد، جوانی ۲۴ ساله بود و هنوز آن پختگی لازم را پیدا نکرده بود، اظهار کرده بود: هرچه جلوتر می‌رفتم در حین کار، به کار گویندگی بسیار عشق می‌ورزیدم. گویندگی هم در تلویزیون و هم در رادیو؛ اکنون هم که تا به اینجا رسیده‌ام همین حس را دارم. از دل و جان گویندگی و کارم را دوست دارم و کم کم سعی کردم پیشرفت کنم به رادیو آمدم و اکنون به اینجایی که هستم رسیدم.

در شهرستان‌ها گزارشگران بی‌طرفانه گزارش نمی‌کنند

این گزارشگر قدیمی تلویزیون و رادیو در ارتباط با گزارشگران جوان امروزمان در شبکه‌های مختلف رادیویی و تلویزیونی اظهار کرده بود: مساله‌ای که گزارشگران جوان ورزشی باید در نظر داشته باشند، بی‌طرف بودن است. حال با توجه به اینکه هر کسی ممکن است علاقه‌ای به تیمی داشته باشد اما در گزارشش نباید این امر نشان داده شود. باید طوری گزارش کند که بی‌طرف باشد. اگر در رادیو گزارش می‌کند، باید شنونده‌ی خود را حفظ کند و اینکه در رشته‌ای که گزارش می‌کند، باید مطالعه‌ی زیادی داشته باشد.

او افزوده بود: متاسفانه در شهرستان‌های ما به چشم می‌خورد که گزارشگران ما بی‌طرفانه گزارش نمی‌کنند. در تلویزیون به دلیل اینکه ۷۰ درصد تصویر است و ۳۰ درصد گوش کردن، گزارشگر هر چه بگوید و بیننده هم هر چقدر دقت کند، ۳۰، ‌ ۴۰ درصد بیشتر نمی‌گیرد؛ به دلیل اینکه حواسش همه به تصویر است. اما در رادیو ۱۰۰ درصد گوش است؛ بنابراین باید گزارشمان نسبت به تلویزیون متفاوت باشد.

اسکویی بار دیگر تاکید کرده بود: مساله‌ی بی‌طرفی خیلی مهم است که متاسفانه در شهرستان‌ها می‌بینیم و خیلی واضح است. این جانبداری در تمام رشته‌ها از جمله فوتبال، والیبال، بسکتبال، ‌ هندبال و همه اینها کاملا به چشم می‌خورد.

اسکویی با توصیه بر اینکه در تلویزیون گزارشگر نباید زیاد صحبت کند به دلیل اینکه تصویر به کمکش می‌آید، خاطرنشان کرد: متاسفانه گزارشگران جوان شهرستانی ما همین طور هزار ماشاء‌الله پشت سر هم در تلویزیون صحبت می‌کنند.

با اطلاعات کافی مسابقه را گزارش کنیم

اسکویی با توصیه نسبت به اینکه گزارشگر باید مطالعه‌ی زیادی داشته باشد و بداند جریان بازی از چه قرار است، گفته بود: الان مثل گذشته نیست، یک بچه پنج، شش ساله هم می‌تواند از من ایراد بگیرد. کوچکترین اشتباه و غلطی که داشته باشیم تماس می‌گیرند و می‌گویند. خیلی باید حواسمان جمع باشد و دقت و مطالعه کنیم و با اطلاعات کافی مسابقه را گزارش کنیم.

تاکنون هیچ گافی نداده‌ام/با دل و جان کار کردیم

اسکویی از سال ۴۵ در تلویزیون بود و سپس در ‌سال ۶۸ به رادیو آمد. تاکید می‌کرد که تاکنون هیچ گافی نداده‌ام، اینکه چیزی را جابه جا بگویم، نه این کار را نکرده‌ام. نمی‌خواستم هیچ ایرادی از من نه در تلویزیون و نه در رادیو گرفته شود.

او درباره‌ی افتتاح رادیو ورزش گفته بود: رادیو ورزش هشت تیرماه سال ۷۸ افتتاح شد و آقای جهانی، ندیری، شادابی و من چند نفری بودیم که به عنوان موسسان و بانیان شبکه ورزش حضور داشتیم. همگی با دل و جان کار کردیم و امروز شبکه ورزش جای خود را در بین همه باز کرده است.

در پخش بعضی از جمله فوتبال و جام جهانی حتی از تلویزیون جلوتر هستیم

اسکویی به رادیو بسیار عِرق داشت؛ «به جرأت می‌توانم بگویم در پخش بعضی مسابقات، از جمله فوتبال و جام جهانی، رادیو ورزش از تمام رادیوها و حتی از تلویزیون جلوتر است؛ به عنوان مثال زمانی که به همراه تیم‌ها به مسابقات کانادا رفته بودم، در مسابقات وزنه‌برداری آقای رضازاده مسابقه داشت و من هم با یک موبایل گزارش می‌کردم. اما در تلویزیون اینگونه نیست وقتی در المپیک ۲۰ رشته داریم تلویزیون نمی‌تواند پخش مستقیم همزمان داشته باشد. اما ما در رادیو همزمان می‌توانیم پوشش دهیم؛ بنابراین در اینجا از همه جلو می‌افتیم.»

ما شدیم شبکه ماشین! کسی از ما قبول نمی‌کند درجا بزنیم

این گزارشگر پیشکسوت با خنده چنین اظهار کرده بود: ما شدیم شبکه ماشین! همه برنامه‌هایمان را گوش می‌دهند؛ البته مخاطبان انتظار پخش مستقیم همه مسابقات را از ما دارند و این کار ما را یک مقدار سخت کرده است. باید دقت کنیم از اینکه هستیم بالاتر برویم.

اسکویی با بیان اینکه تا چه میزان دامن زدن به حاشیه‌های ورزشی در دستور کار رادیو ورزش است؟ گفته بود: ما در حال حاضر کاری می‌کنیم حاشیه‌مان کمتر باشد و به اصل قضیه بپردازیم. در موارد مختلف برنامه‌های علمی داریم که شاد هستند و واقعا یک تلاش همه‌جانبه است؛ به گونه‌ای که کسی نمی‌تواند بگوید ما ساعت‌ها استراحت و بیکاری داریم، همه در تلاشند و ارتباط زیادی با مسؤولان و دست‌اندرکاران ورزشی داریم بلافاصله موضوعات و انتقادات را مطرح می‌کنیم. با توجه به کارهایی که انجام می‌دهیم کسی از ما قبول نمی‌کند درجا بزنیم.

احتیاج به رادیو ورزش ۲ داریم

او با اشاره به اینکه یک رادیو به مدت ۲۴ ساعت برای ما باز هم کم است، با توجه به اینکه برنامه‌های خیلی متنوعی داریم، گفته بود: زمانی که پخش مستقیم داریم برنامه‌هایی که در آن ساعت پخش می‌شوند پخش نمی‌شوند، به هر حال بیننده توقع دارد برنامه‌ی خودش را پخش کنند و این برنامه هم شنونده‌ی خاص خودش را دارد. در اینجاست که احتیاج به شبکه‌ی دیگری تحت عنوان «رادیو ورزش» داریم تا اینگونه برنامه‌ها در ساعات مشخص خود پخش شوند. خوب است اگر «رادیو ورزش ۲» ایجاد شود، در این صورت هم شنونده‌هایی که برنامه دوست دارند، گوش می‌دهند و هم شنونده‌هایی که پخش مستقیم مسابقات را دنبال می‌کنند گوش می‌دهند.

اولین گزارش فوتبالم در کنار استادم آقای بهمنش بود

مسعود اسکویی سپس از همکاری‌اش با عطاء‌الله بهمنش گفته؛ «در تلویزیون قبل از انقلاب با آقای بهمنش همکاری داشتم، مسابقات مختلفی رفتیم که او گزارش می‌کرد و من هم در کنارش بودم. اولین گزارش من در سفر به کویت و بازی پرسپولیس با تیم القادسیه و دو تیم دیگر بود که از طرف تلویزیون من و آقای بهمنش رفته بودیم من در آنجا برای اولین بار بود که گزارش فوتبال می‌کردم ۱۰ دقیقه آقای بهمنش گزارش می‌کرد پنج دقیقه هم من گزارش می‌کردم.»

او در پایان گفت‌وگویش با ایسنا بار دیگر تاکید کرده بود: خیلی سخت بود که از تلویزیون به رادیو آمدم اما حالا با جان و دل گویندگی و کارم را دوست دارم و تاکنون که به اینجا رسیدم، بسیار به کارم عشق می‌ورزم.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • این گزارشگر تا آخر عمر گاف نداد!
  • دخترم عکس‌های شرم‌آوری از خود در فضای مجازی گذاشت و آبرویم را بُرد / دیگر نمی‌‌توانم او را تحمل کنم!
  • دعای خیر عباس‌میرزا در حق ناصرالدین‌شاه یک‌ساله: پنجاه سال خوشی‌ها ببیند
  • پیام مشخص از بازار مسکن؛ جمعیت خانه‌ندار‌ها چه می‌گوید؟
  • گم‌شدن دخترک کلاله‌ای/جستجو در روز سوم، اثری از «یسنا» نشد
  • پیدا شدن دختر فراری در کلانتری | عکس‌های زننده دختر جوان در فضای مجازی | دخترم آبرویم را برده است 
  • جمعیت خانه‌ندار‌ها
  • در «اندرونی»؛ از جمع گرم حرمسرا تا عکس اینستاگرامی فخرالتاج!
  • خانه‌های هلال در کشور به ۸۰۰۰ خانه افزایش می‌یابد
  • زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم